به گزارش ندای امت بهمناسبت سیوششمین سالروز شهادت دانشجوی شهید شهباز زمان از شهدای والامقامِ عملیاتِ شکوهمندِ والفجر۸ ، نصیب الله دیبا مطلبی نوشت که به شرح ذیل است خدايا كدامين قلم است كه وصف عشق تواند گفت؟ كدامين درياست كه برای هر قلم عشق تواند بود؟ عشقِ عابدی به معبود، عشقِ عاشقی به معشوق، […]
به گزارش ندای امت بهمناسبت سیوششمین سالروز شهادت دانشجوی شهید شهباز زمان از شهدای والامقامِ عملیاتِ شکوهمندِ والفجر۸ ، نصیب الله دیبا مطلبی نوشت که به شرح ذیل است
خدايا كدامين قلم است كه وصف عشق تواند گفت؟ كدامين درياست كه برای هر قلم عشق تواند بود؟ عشقِ عابدی به معبود، عشقِ عاشقی به معشوق، عشقِ شبنمی به گل، عشقِ بلبلی به گلزار و عشقِ پروانهی سپيدبالی كه همواره به دور شمع وجود شقايق های زخم خورده از تيرِ خصم می گشت تا با مددِ الهی مداوایِ حالشان نمايد.
اين بار سخن از يك عاشق، يك حاضر، يك گواهِ چشم انتظار است و همچون حسين در راه معشوقِ خود جان باخت تا ديدار خدا را به هر دياری و مرگ با دليل را به ماندن بی دليل ترجيح دهد.
به راستی كه او چه عاشقانه زيست و بسوی معبود پرگشود و چه خوش سعادتی است اين گونه آمدن و اين گونه رفتن، كه با خون پاك خود؛ سپيد جامهاش را به رنگ شقايقهای سرخ پَرپَرشدهیِ شهرِفاو زينت داد و آب آورند رود را با خون خويش رنگين نمود كه همگون با ديگران به محفل عاشقان پيوست.
اين بار سخن از زندگي نامه گُلی از گلستان عمليات والفجر۸ بسیجی دانشجوی شهيد شهباز زمان است
شهيد شهباز زمان در سال 1342 در روستای محروم و دور اُفتادهیِ سردرهبخشدشمنزياریکهگیلویه در يك خانواده مذهبی،سرشناس، مردمی و کاریزما ديده به جهان گشود. دوران طفوليت را تحت تعليم پدر و مادر خوش گذراند. در بين پنج سالگی راهی دبستان روستایزيرنا سفلی كه چند كيلومتر تا زادگاهش فاصله داشت گرديد. مدت يكسال را بصورت مستمعآزاد در آنجا گذرانيد و بعلت افتتاح دبستان در زادگاهش؛ شهيد، دورانابتدائی را در سردره گذارانيد و در همين ايام ابتدائی بود كه با نماز آشنا گرديد و نماز را بر هرچيز مقدم می شمرد.
با توجه به اينكه شهيد در منطقهای زندگی میكرد كه گرفتار دسته بندیها، باندگراییهای و تعصباتِ محلی بودند (و هر انسان آگاه را در آغوش جهالت دسته بندی می كشيد) اما او انسانی مستقل بود و هيچگاه حقيقت را فدای مصلحت نمیكرد و به ارشاد و راهنمايی مردم می پرداخت.
دوران راهنمايی را در مدرسه سيد محمود طالقانی دهدشت گذارند در همين مقطع تحصيلی در بين شاگردان مدرسه به عنوان شاگردی نمونه از نظر اخلاق و درسی برای دبيران و شاگردان ديگر شناخته شد. در همين موقع بود كه شهيد پيوسته در دعاهای كميل و توسل و ساير ادعيه براثر دلسوزی كه شهيد درباره ی منطقه داشت و آرزويش پيوسته اين بود كه آينده سازان اين مملكت (دانش آموزان) بايد تربيت الهی شوند تا از آنها انسانهای مؤمن و متعهد تحويل جامعه ی اسلامی داده شود، بر خود لازم دانست كه شغل معلمی را انتخاب نمايد، لذا پس از موفقیت در امتحان ورودی وارد دانشسرای تربيت معلم گچساران شد. پس از چند ماه تحصيل در دانشسرا، طبعِ پرشور و ذهنِجويای شهيد، وی را وادار نمود تا شعار هميشگی خويش را كه در رابطه با حمايت از جنگ و رزمندگان بود آن را به عمل تبديل نمايد؛ لذا برای اولين بار بعد از چهار ماه ماندن در دانشسرا، بدون از آموزش نظامی، با التماس فراوان توانست راهی جبهه گردد و در عمليات خيبر شركت نمايد كه در اين عمليات بر اثر استفاده دشمن زبون از سلاح شيميايی وی دچار مسموميت شد. بعد از سه ماه ماندن در جبهه بار ديگر به سنگر علم برگشت و پس از موفق شدن در امتحان و ماندنِ بعد از مدتی در دانشسرا، مجدداً برای بار دوم در فروردين سال 1364 راهی جبهه حق عليه باطل گرديد و بعد از مدتی حراست از مرزهای مملكت و دفاع از اسلام دوباره به مركز تعليم و تربيت بازگشت. ولی چون شهيدِ عاشقِ راهِ الله بود، باز اجازه سكوت و نشستن را به خود نداد و برای بار سوم در تاريخ 64/11/6 بار سفر بست سفری كه گويا خود می دانست وعده ملاقات به معشوق به او دست داده است.
یکی از همرزمان شهید میفرمایند: وقتی که دستور حمله از سوی فرماندهان صادر می شود شهيد همراه همرزمان خود (مسلح به سلاح آر.پی.جی) سوار قايق می شود و در حين پُست و سرگذاشتن موجهای خشمناك اروندرود (كه گويا در غمش شهيد فرياد می كشيد) دچار حمله آتشبار دشمن شدند و قايق حامل شهيد و همراهان غرق گرديد. اما شهيد بر اثر هنرِشناوری كه داشت خود را نجات داد و به ساحل رسانيد. آری سرانجام پس از تصرف شهر فاو در نيمروز بيست دوم بهمن ماه 1364 به آرزوی ديرينه اش كه از مدتها انتظار آن را می كشيد، رسيد.
برادرانم بدانید که امثالِ شهباز و غلامحسینها رفتند تا ما خاموشان و تشنهگان را آگاه سازند كه زندگی جزء آزمايش از طرف خداوند نيست و رفتند تا به ما بگويند كه اين دنیا ناپايدار است و اينك زندگی شهبازها و شهادتش مشعلی فرا راه آينده ی ما خواهد بود تا پيام هميشه جاويدشان را به نسل های آينده بسپاريم.
بقول یکی از برادرانم
این روزها یاد و خاطرهیِ فتح فاوِ_عراق در دلم زنده میشود، یادش بخیر؛ چه روزهایِ باشکوهی بودند آن روزهایِ تکرار نشدنی ؛ حسرت آن روزها به دلهایمان مانده …
روزی که عشق تنها فرمانده ما، در دفاع از وطن بود و در آن عملیات به دنیا نشان دادیم که ما از نسل کسانی هستیم که تا مرز هندوستان پیش رفتن…
و براستی چه شد آن همه حماسه و شور؟ چه شده هیچ یادی از آن شجاعان غیور نمی شود؟ چرا این همه راحت حماسه اقتدار فرزندان وطن در فتح فاو فراموش میشود!؟ و این درحالی بود که از زمین و هوا بر سرت آتش می بارید ؛ پَرپَرشدنِ جوانان وطن ثانیهبهثانیه بود و دنیا بُهتزده شده بود از آن همه قدرت ….!
دیشب فرزندِ شهیدمشهدی وکیل فاضلیان مقدم را دیدم که اینگونه سُفرهءدلِ خویش برایم گشودند: حسِ غربت، مظلومیت، بی نشانیِ نشانداران بزرگ در قبیله سبزپوشانِ بی نشانِ دهه شصت، حسِ گریه های سیری ناپذیر، اندوههای بی پایان، چهره هاییِ مزین و ملون به اخلاق و انسانیت، برگهایِ سبز به خونآغشتهیِ هویزه، جانبازانی که هیچ تُحفه دنیوی آلامشان را تسکین نمیدهد و دردی بیشتر از جنس زخم، اما نه زخم ترکش بلکه زخم زبان بر پیکر و روحشان وارد میکند!
و حس چمران، باکری، کاظمی، سلیمانی ….
در چهره و روح ملکوتی شهید موج می زند و دریای به ظاهر آرام دلهای دنیازده را به تلاطم
میاندازد.
نگاهت میکنم تا همیشه دریای دلم طوفانی باشد
تا این آرامشی که محصول دلبستگی به دنیاست نفریبم.
آری ما از دریا موج را به ارث بردیم و آسودگی موج عدم اوست.
نثار روح سردارانی که در وطن غریبانه سر به خاک نه، سر به افلاک، کشیده اند صلوات.
یاد آن همه غرور شجاعت و اقتدار گرامی باد.
خلعتِ سرخِ شهادت بر قامتِ استوارت مبارک برادر عزیزم.
ایام الله دههفجر بر فجرآفرینان مبارک باد.
بدانید که راهپیمایی ۲۲ بهمن بزرگترین رفراندومی است که متعلق به هیچ جناح و جریانی نیست؛ همه تحت لوایِ یک پرچم هستیم.
🇮🇷 بسیجی دانشجویِ شهید شهباز زمان 🇮🇷
نام پدر: لحاک
دانشگاه: تربیتمعلمگچساران
تاریخ تولد: 1342
مكان تولد: روستایسردره بخشدشمن زياریكهگيلويه تاريخ شهادت: 1364/11/22 مكان شهادت: فاواصلی/عملیات والفجر۸
زیارتگاه: روستای سردرهبخش دشمنزیاریدهدشت_کهگیلویه
✍🏻 بخشی از وصیتنامه شهید شهباز زمان :
از برادران فرهنگی میخواهم كه استقلال فكر داشته باشند، كه چون آموزش و پرورش ريشه در عمق جامعه دارد و آموزش وپرورش میباشد که نيروهای پرورش يافته آن جامعه را در دست دارند؛ اميدوارم كه برای پاسداری خون شهدا، حزب گرايی ها_تبعيض ها در همه ی ادارات پاك شود و از تفرقه بپرهيزيد دست اتحاد به هم دهيد و امام و مسئولان جمهوری اسلامی را تنها نگذاريد. اتحاد و وحدت مسلمين مانند شمشيری است كه زنجير كفر را ازهم می گسلاند.
روانش شاد و يادش گرامی و راهش پايدار باد .
نصیب الله دیبا