دلنوشته ای  به شهید محمدرضا جهان نژادیان به بهانه ی سالگرد آن زاهد شب/گاهی با خود می گوییم جهانژادیانم آرزوست؛تا یک بار دیگر رجائی وار قفلی بر اداره های مردم آزار یا بهتر بگویم مستضعف آزار بزند
دلنوشته ای  به شهید محمدرضا جهان نژادیان به بهانه ی سالگرد آن زاهد شب/گاهی با خود می گوییم جهانژادیانم آرزوست؛تا یک بار دیگر رجائی وار قفلی بر اداره های مردم آزار یا بهتر بگویم مستضعف آزار بزند

به گزارش پایگاه خبری ندای امت ، امیر حسین دهبان نژادیان دلنوشته ای به شهید محمدرضا جهان نژادیان نوشت ، وی اینطور به تصویر کشید دلنوشته ام به شهید محمد رضا جهان نژادیان به بهانه ی سالگرد آن زاهد شب، شیر پر تلاش روز و رجائی زمان خود: بسم رب شهداء!بسم رب مستضعفین! از امیرحسین […]

به گزارش پایگاه خبری ندای امت ، امیر حسین دهبان نژادیان دلنوشته ای به شهید محمدرضا جهان نژادیان نوشت ، وی اینطور به تصویر کشید
دلنوشته ام به شهید محمد رضا جهان نژادیان به بهانه ی سالگرد آن زاهد شب، شیر پر تلاش روز و رجائی زمان خود:

بسم رب شهداء!
بسم رب مستضعفین!

از امیرحسین این ضعیف کم کار به جهان نژادیان:
جهانژادیان شرایط جنگیست!

گاهی با خود می گوییم جهانژادیانم آرزوست؛تا یک بار دیگر رجائی وار قفلی بر اداره های مردم آزار یا بهتر بگویم مستضعف آزار بزند و مشتی بر دهان خوانین مدرن.

نمی دانم چرا اولین شهیدی بودی که قبل از خواندن وصیت نامه اش بغضم گرفت و باید از اول دائم تصویرت را در ذهنم مجسم میکردم تا کمی قلبم آرام می شد.
میدانستم که درد و دلم با تو به درازا می کشد،اول گفتم کوتاه بنویسم که همه بخوانند ولی بعد گفتم برای دل خودم می نویسم هر کس نخواند هم اشکال ندارد.
ولی بلاخره شروع کردم!

جهان نژادیان عزیزم سلام؛
والله وقتی مطالعه وصیتت را شروع کردم،جلو رفتم و خواندم هر کلمه اش را دنیایی از معنا و دریایی از عرفان دیدم.مثلا همان ابتدایش که گفتی رفتم که جبهه را یاری کنم و بلکه جبهه مرا یاری کند همین جا بود که از تو تمنای قرائت فاتحه ای برای خودم کردم!
به راستی برای هر کلمه و جمله ات کوهی از صحبت و گلایه در دل دارم که انگار با خود من سخن می گویی، این من ضعیفِ،کم کار و بدهکار.
هنگام خواندن وصیت با تو درد و دل می کردم و صحبت هایم را زمزمه کردم.
جهان نژاد؛ انگیزه ات از رفتن به جبهه نثار جان خود به حسین زمان روح خدا،رهبر انقلاب بود همین اول اینا را بگویم که بعد از شما با همه ی کم لطفیِ استخوان های در گلو، حسین زمان،خامنه ای عزیز را تنها نگذاشته ایم و از این بابت خیالت راحت باشد. در تایید این حرفم همین را بگویم که جوانان و نوجوان دهه ی هفتادی و هشتادی در علم و معرفت و اخلاق و روشنگری و هر آن زمینه ای که حسین زمان امر کرده است مشغول اند و لحظه ای بر زمین ننشسته اند،گویی این جوانان مصداق همان تلاش تا سر حد چسبیدن پوست به استخوان اند.
راستی؛دیروز در خیابان کودکی دهه نودی را دیدم که بدنبال عکس آقا برای اتاقش بود با استدلال های معصوم و کودکانه ای که داشت.
راستش را بخواهی خیلی مصمم و جدی بود من هم خیلی دلم قرص و محکم و آرام شد.
اما جهان نژادیان عزیز از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان؛
بعد از تو و آن سالهای به یاد ماندنیِ تلاش های تو و فرزندان دیگر خمینی(ره) در سرکوب ضدیت و دودستگی وخان و خان بازی،شیوه مدرن خان و خان بازی در ادارات و بسیاری از دستگاه های ما ظهور کرد رئیس برخی ادارات ما شدند نسخه جدید و به روز شده ی خوانین.
جهان نژادیان می دانی فقرا و آنهایی که به تعبیر امروزی بند “پ” را ندارند باید مانند زمان خوانین متوسل به فرزند و فامیل و آشنای رئیس اداره شوند تا محبت کند،قلم را بچرخاند و امضایی را که برایش ماهیانه میلیون ها از بیت المال پول می گیرد بلاخره با آن ناز و عشوه های مرسوم امروزی بزند،
تازه اگر از قبل مالیات خود را از آن فقیر،در قالب پاکتی تزئین شده به
درِ خانه اش برده یا در جیب گشاد و بی تَه کُت و شلوار میلیونی اش اندخته باشند.
چه بگویم دلم پر است!
گاهی با خود می گوییم جهانژادیانم آرزوست؛تا یک بار دیگر رجائی وار قفلی بر اداره های مردم آزار یا بهتر بگویم مستضعف آزار بزند و مشتی بر دهان خوانین مدرن.
جهان نژادیان عزیزم این قسمت از وصیتت به مسئولین را که خواندم بغضم ترکید
(اگر با توجه به شرایط جنگی نمی توانید برای فقرا و مستمندان و مستضعفین، عمران و آبادی بیشتری انجام دهید؛به خانواده آنها سر بزنید،دلداری بدهید،راه مجاهدت و امر و نهی را به آنها نشان بدهید.
یاد بدهید که همه چیز را نمی شود پیرهن مصلحت برایش دوخت)
از امیرحسین این ضعیفِ کم کار به جهان نژاد؛
جهان نژاد شرایط جنگیست!
جنگ بستر های فساد ساز و انقلابیون ضد فساد!
جنگ فراموش کنندگان داخلی بر علیه انقلاب!
جنگ فقر و غنا!
جنگ مستضعف و مستکبر!
جنگ مرفهین بی درد و مستضعفین بی کَس!
جنگ همه جانبه ی رسانه ای بر علیه کودک و جوان و نوجوان و مصلحت اندیشی های بی اساس در مقابله و مبارزه از طرف برخی معلوم الحال ها!
جهان نژاد عزیزم می خواهم حرفی بزنم که عرق شرم از پیشانی و اشک از چشمانم سرازیر شده است؛
اینجا وصیتت آنطور که باید اجرا نشد!
اینجا بازاری دارد که در آن پیرهن مصلحت زیاد دوخته می شود.
پیرهن چشم پوشی از ظلم فاسد و قلدری بر خطای مظلوم!
پیرهن کتمان انحراف برخی پیاده شده ها!
پیرهن ویژه خواری برای رفقا!
پیرهن زیر پا گذاشتن اساس اسلام برای فتح کرسی ها!
و البته در یک سطح هم پیرهن مصلحتِ ضرورتِ مسئولین اشرافی و زحمت ندادن وزیری برای بازکردن بند کفش هایش و قدم زدن با کفش های کثیفش بر روی تنها فرش خانواده ی زلزله زده.
و همه ی مصلحت هایی که اگر درست بود امام علی(ع) در آن زمان علناً بر علیه فساد قاسطین و مارقین و ناکثین قیام نمی کرد.
چه بگویم که هر چه بگویم درد دارم!
اینجا پر است از مسئولینی که برای تکلیف کار نمی کنند برای ته دیگ کار می کنند،همان که ترسش را داشتی!
مسئولین دردمند هر چه هم باشند در اقلیت اند.
نمیدانم در آن زمان چگونه به حدی دقیق بودی که ضرورت کارتشکیلاتی و داشتن محور در کار تشکیلاتی را در وصیتت آوردی،
ولی می دانم هر چه بودی و هر که بودی عادی نبودی!
جهان نژادیان عزیزم؛ هر چه در وصیتت جلوتر می روم احساس می کنم این سطح از پرداختنم به وصیتت در شان وصیتت نیست،چرا که وصیتت روزها مطالعه و کنکاش با صدها شرح و تفصیل می خواهد که از قدرت این ضعیف ناچیز خارج است.
از پرداختنت در وصیت نامه به لزوم مبارزه با استکبار جهانی و مخالفت با توجیه و تفسیر های بی اساس عده ای،
توجهت به ضرورت رسیدگی به روستا ها و تلاش برای جلوگیری از مهاجرت!
از توجهت به اصلِ تربیت فرزند تا شرح برنامه ات برای حفظ بنیان خانواده!
از تذکر جدی ات برای لزوم به کارگیری جوانان حزب اللهی تا دقتت در عدم افراط و تفریط و تاکیدت بر تعادل!
کدام را بگویم که اقرار می کنم توانایی ندارم!
اما جهان نژادیان عزیز والله به قداست اسلام و انقلاب که حاصل اشک مادران و بیوه زنان،بهانه ی یتیمان و ناله ی دل خواهران و آه دل پدران است، ما جوانان ایران اسلامی با هر سلیقه ای،زمین مبارزه را خالی نمی کنیم و پایند به اصلِ وصیتت برای برخورد صبورانه و هوشیارانه برای مقابله با حرکت عمرو عاص ها و طلحه و زبیرها و موسی اشعری ها و نا امید کردنشان از ادامه ی حرکت قدم برمی داریم و تمام توان و تلاش خود را برای اطاعت از امر ولی فقیه و مبارزه با همه ی مستکبیرن عالم،مفسدین داخلی و دفاع از مظلومین داخلی و خارجی با تکیه بر فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر به کار می گیریم.
آمادگی تقدیم جان های ناقابلمان به پیشگاه قدسی خداوند تبارک،شهدا و امام شهدا را داریم تا انشاالله مصداق آیه : (کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ…) شویم.
والسلام علیکم و رحمت الله.
بنده ی کم کار و ضعیف
امیرحسین.